چه اتفاقی داره می افته؟

مدتهاست بی حوصله ام ُبرای انجام هیچ کاری اشتیاق ندارم یادمه یه موقعی اگه از سر کار یا دانشگاه می اومدم خونه افسرده می شدم و حتماْ باید برای گردش و تفریح لابه لای کارام وقت پیدا میکردم .اما الان همش منتظر یه فرصت برای استراحتم با بی حوصلگی روزهای دانشگاه رو میگذرونم تا بالاخره این مدرک رو بگیرم.از اشتیاق چند ترم اول اصلا خبری نیست.امروز با یکی از دوستام صحبت میکردم دیدم حرفاش آشنا ست اونم داشت همین ها رو میگفت داشت شکایت میکرد منهم داشتم واسش نسخه میپیچیدم
احساس خوبی نسبت به این روزها ندارم امیدوارم زود تموم شه

نظرات 2 + ارسال نظر
پوپک دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ق.ظ http://blogs.golagha.ir/saberi/

به به...به روز شدی دختر
قدر این سالها را بدون، این سالها قشنگ ترین سالهای زندگیه!
این به درو دیوار کوبیدنهاشم طبیعیه...از زندگی لذت ببرو زندگی کن

حامد دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ب.ظ

فارغ ز غم و عذاب می باید بود

وز جام لبت خراب می باید بود

در دادن بوس طبق دستور اخیر

همشهری خوش حساب می باید بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد